باید ساعت را به وقت ایران تنظیم کنم
پیش از نماز فرصت کردم و کمی لباسهایم را سبک تر کردم از شدت گرما !
راه می افتیم تا 190 کیلومترِ باقی مانده تا مدینه النبی را بپیماییم . ان شاء الله امشب به محضر حضرتشان شرفیاب می شویم .
ساعت 16:10 به وقت عربستان
کمی از شدت گرما کاسته شده . هوا صاف است و تا چشم کار می کند ، بیابان .
فاصله تا مدینه ی منوره 104 کیلومتر
این همسفران ما از خواب سیر نمی شوند گویا . اندکی از مسافران بیدارند و باقی ، خوابِ خواب . معاون کاروان ، آقای جازمی پور ، گاه گاهی با راننده گفت و گو می کند .
برای من که در سفرهای زمینی ، خواب به چشمم نمی آید ، تماشای مناظر اطراف جاده همیشه جذابیت داشته اما اینجا و در این سفر ، نمای بیرون ، یکدست بیابان است .
ساعت 16:15 تابلویی کنار جاده نصب شده بود : منطقه عواصف رملیه
به نظرم یعنی بادهای شنی!
ساعت 17:15 به میقات ذوالحلیفه رسیده ایم یعنی همان جایی که مسجد شجره در آن ساخته شده و ما نیز ان شاء الله باید از همین میقات محرم شویم . این میقات ، سابقا خارج از شهر مدینه قرار داشت اما سالهاست که به دلیل وسعت یافتن شهر ، میقات ذوالحلیفه ( و مسجد شجره ) در حاشیه ی جنوبی مدینه النبی قرار دارد .
دیگر وارد محدوده ی مدینه ی منوره شده ایم . شهر مدینه با ساختمانهای سفید رنگش کم کم نمودار می شود . مسافران مدام صلوات می فرستند . اصلش هم اینجا هیچ ذکری برتر و بهتر از صلوات نیست .
اللهم صل علی محمد و آل محمد
من خوابیدم. اما استندبای...
عکاس ستاد عمره که با ما آمده بود، بلند بلند شروع کرد توی اتوبوس عربی حرف زدن و مگر میشد از صدای عرب ها خوابید. :|
البته بنده خدا، بعدا در جلسه عذرخواهی کردند. گفت راننده داشت خوابش می برد که تصمیم گرفته حرف بزند.
خدا خیرش دهد، وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرمان می آمد. :|