وارد مدینه شده ایم . هتلمان تازه تاسیس است و نمی توانیم پیدایش کنیم . اتوبوس در شهر می چرخد . ناگهان چشمم به قبه الخضراء می افتد .
خدای من !
حرم پیامبر ! مقابل چشم من !
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اشک ، امان نمی دهد که خوب تماشا کنم این گنبد زیبا را .
در جستجوی هتل حرم را دور می زنیم ، دوباره و سه باره . گویا مسجدالنبی محوری است که ما را به گرد خویش در طواف آورده . بعد از یک ساعت طواف بر مدار مسجدالرسول ، هتل را پیدا می کنیم بالاخره . ساختمانهای بلند اجازه نمی دهند گنبد را ببینیم . اما گویا حرم در همین نزدیکی است و فاصله ی هتل تا حرم کوتاه است .
پیاده می شویم و ساک به دست وارد هتل می شویم .
دیدن قیة الخضراء برای اولین بار وصف ناشدنی است... من، پیامبر، مدینه...